ما که توی خانوادهی مذهبی و سنتی بزرگ شدیم زیاد شنیدیم که عشق و، دوست داشتن و، محبتتو نگه دار برای اونی که قراره شریک زندگیت بشه! نگهش دار! امانتدار باش! اینا باید برای کسی
خرج بشه که حقشه! البته این ابراز نکردن
احساسات فقط در مورد عشق و ... صدق نمیکنه و شامل همه احساسات میشه؛ خوددار باش، خشمگین نباش، سنگین باش، صبور باش، حرف گوشکن باش و...)اگه دهه 60ی هم باشی و حرف گوشکنی توی خونـِت بوده و همیشه تو این فکر بودی که چطور پدر و مادرتو سربلند کنی، حتما سعی کردی که این احساساتتو تو سینه حبس کنی تا برسه به گیرندهی مستحق!اگه یه کم ترسو هم بوده باشی و جرات ریسک کردن و امتحان کردن هم نداشته باشی... تازه میشی من!اینا رو میگم چون هزار احساس خرج
نشدهی بیاسم و بااسم دارم که الان، توی این سن، توی دهه چهارم زندگیم، دیگه احساس نمیکنم که دارم ازشون نگهداری میکنم. بر عکس؛ احساس میکنم بهشون خیانت کردم. حتی بعضیاشون تاریخ مصرفشون گذشته و من حرومشون کردم.ایرج طهماسب توی مهمونی در مورد احساسات آدما با مهموناش گفتوگو که میکنه، میرم توی فکر! که پشت این بی حسی آدما، یا حتی پشت این احساسات اغراق شدهی آدما، حتما یه رنجی هست برگرفته از یه سنت یا یه عرف غلط! رتجی حاصل از پایبندی به یه تفکر غلط!اینا رو نگفتم که بگم چقدر حسرتمندم، اینا رو گفتم که بگم از خودم با این همه احساس خفته و خاموش و خرج نشده میترسم و از ابرازشون نگرانم و مدام چک میکنم که آزاردهنده و بیش از حد نباشم، و شاید هیچکس نفهمه که مدیریت کردن چند احساس قلنبه شده، چقد رنج و فشار بزرگی رو به آدم تحمیل میکنه! چرا عقب مانده ایم؟!...
ادامه مطلبما را در سایت چرا عقب مانده ایم؟! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : miadkazemi بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 20:52